درس امروزمون درباره تفاوت و ارتباط محصول و نتیجهس، که برای درک چابکی خیلی مهمه، هرچند که درک درستش برای سیستمهای سنتی هم واجبه.
چرا پروژه رو انجام میدیم؟
برای اینکه محصولی تولید کنیم.
چرا محصول رو تولید کنیم؟
برای اینکه نتیجهای انتظار داریم.
چرا نتیجهای انتظار داریم؟
چون میخوایم باهاش به منافعی برسیم.
چرا میخوایم به منافع برسیم؟
دیگه از اینجا به بعد سوال و جواب یه مقدار فلسفی میشه و میذاریمش برای یه موقع دیگه.
حالا بیاین همون سوال و جواب رو با مثال تکرار کنیم:
چرا پروژه استقرار شیرپوینت رو انجام بدیم؟
چون میخوایم باهاش یه سیستم مدیریت اسناد به وجود بیاریم (محصول).
چرا میخوایم یه سیستم مدیریت اسناد داشته باشیم؟
چون میخوایم وضعیت مدیریت اسنادمون بهتر بشه (نتیجه).
چرا میخوایم وضعیت مدیریت اسنادمون بهتر بشه؟
چون الان داریم سالی فلان قدر ضرر میدیم به خاطر مشکلات سیستم مدیریت اسنادمون و میخوایم جلوی اون رو بگیریم (منافع).
خوب، حالا فرقی نداره پروژه چطوریه، باید یه بار هم مسیر رو برعکس طی کنیم:
پس میخوایم جلوی ضررهامون رو بگیریم. آیا الان ضرر بزرگتری نمیکنیم یا فرصت بهتری برامون وجود نداره که روی اون تمرکز کنیم (منافع > نتیجه)؟
نه!
خوب، پس همون سیستم مدیریت اسنادمون رو بهبود میدیم. حالا چطوری میتونیم این کار رو بکنیم (نتیجه > محصول)؟
گفتم که، با شیرپوینت.
راه حلهای دیگه چیه؟ باید اونها رو با هم بسنجیم و ببینیم بهترینش چیه، همینطوری که نمیتونیم بریم سراغ شیرپوینت.
و صحبت همینطور ادامه پیدا میکنه تا به محصول مناسب برسیم.
مثال محبوب من درباره آسانسوره که قبلا هم تو سایت دربارهش نوشتم. شرکتی میخواسته سرعت آسانسورهاش رو زیاد کنه (محصول). ولی یه تحلیلگر بهشون کمک میکنه که به جای اینکه روی محصول تمرکز کنن، به نتیجه فکر کنن. نتیجهای که میخواستن بگیرن این بوده که مردم تو آسانسور خسته نشن و سریعتر کردنش فقط یکی از راه حلهای ممکن بوده. پس یه قدم میرن عقب تا به «نتیجه» برسن و این دفعه با هوشیاری میان جلو به سمت بهترین «محصول» ممکن. محصولی که انتخاب میکنن این بوده که تو آسانسورها آینه نصب کنن! بله، وقتی آینه رو نصب میکنن دیگه کسی حوصلهش سر نمیرفته و از پایین بودن سرعت آسانسور شکایت نمیکرده.
همیشه باید تمرکزمون روی نتیجه باشه و مطمئن باشیم که محصولمون ما رو به نتیجه میرسونه. تو درس بعد در مورد حالت ساده ارتباط نتیجه و محصول که مبنای روشهای سنتی هست صحبت میکنیم. تو این فاصله پروژههایی که میشناسین رو مرور کنین و ببینین محصول و نتیجهشون چی بوده و این ارتباط به خوبی برقرار بوده یا نه. خیلی خوبه که به پروژههای داخلی شرکتتون که مثلا برای بهبود یه سیستمی بوده هم فکر کنین.